مفهوم محوری در این مسئله خطاب شرعی است؛ زیرا شریعت با خطاب شرعی صادر میشود. انتظاری حکیمانه از سوی هر گوینده است که مخاطب متوجه مقام صدور خطاب شود. برای نمونه، اگر احمد هم پدر علی باشد، هم رئیس او در اداره؛ خطاب او به علی ممکن است از مقام پدری باشد و ممکن است از مقام ریاست. اگر علی این دو مقام را از هم تفکیک نکند و با هر خطابی از احمد به یک نحو برخورد داشته باشد ـ یعنی همه را پدرانه یا همه را ریاستی به شمار آورد ـ دچار مشکلات فراوان در ارتباط با او و فهم کلام او خواهد شد.
در ابتدا نکتهای بسیار روشن به نظر میرسد که مصدر شریعت خدای متعال است. اما مسئله به همین سادگی نیست. حقّ تعالی اسمای بسیاری دارد و هر پدیدهای آیت آنها است؛ یعنی اسمای حقّ تعالی در این پدیدهها ظاهر میشوند. مثلاً در بسیاری از آیات قرآن کریم آفرینش به اسم جامع «الله» منسوب شده است. اما روشن است که اسم جامع «الله» جامع همهی اسمای ذاتی و فعلی خدای متعال است. قرآن کریم آفرینش را به اسم جامع «الله» و در عین حال، به اسم «خالق» یا «ربّ» اسناد میدهد؛ اما به اسمایی چون «عالم» اسناد نمیدهد؛ زیرا آفرینش از مقام ربوبیت یا خالقیت میتواند باشد، اما از مقام علم نیست، اگرچه عالمانه است. در این نوشتار، باید در پی اسمی خاص از اسمای حسنا باشیم که شریعت از آن مقام صادر گشته است. سخن در این است که «شریعت آیت و نشانهی کدام اسم از اسمای حسنای حقّ تعالی است؟» به تعبیر دیگر « این پدیده مظهر کدام اسم از اسمای حسنا است؟». این اسم، هر چه باشد، مقام تشریع است و مخاطب با توجه به آن میتواند مفاد خطاب را به کمال و تمام دریابد. در غیر این صورت، ممکن است پیام خطاب را نه تنها کامل در نیابد؛ بلکه در فهم آن گرفتار خطایی نابخشودنی گردد. این پرسش به مسئلهی تأثیر مبدأ سخن در معنای آن بازمیگردد.
در پاسخ به این مسئله یک نظریهی مشهور وجود دارد و آن این که حقّ تعالی به عنوان مولای عباد، هم چون مولای بشری بر عبد خود تکلیف میکند. نظریهی دیگری که در برخی گرایش به آن دیده میشود، آن است که حقّ تعالی به مثابه قانونگذار بر بشر قانون میگذارد. نگارنده بر آن است که شریعت تجلی حقّ تعالی به اسم رب به ربوبیت خاص بر انسان است؛ چنان که برخی از متکلمان ربوبیت را به تکوینی و تشریعی تقسیم میکنند. این سه نظریه سه منظر در تبیین شریعت به شمار میآیند.
علاوه بر این، جایگاه پیامبر و امام در تشریع باید ملاحظه شود. پیامبر از جهت شریعت، دو شأن دارد. شأن اول شأن ابلاغ شریعت است؛ اما شأن دوم شأن تشریع است. این دو مقام، به ویژه مقام دوم، باید بررسی شود.
درباره این سایت